English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2986 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slave mode U حالت پیرو یا برده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
slaving U پیرو
pursuant U پیرو
succedaneous U پیرو
slaves U پیرو
satellites U پیرو
thereinafter U پیرو ان
slaved U پیرو
slave U پیرو
satellite U پیرو
follwer U پیرو
to heel U پیرو
henchmen U پیرو
sequent U پیرو
sequela U پیرو
sequacious U پیرو
cohort U پیرو
cohorts U پیرو
follower U پیرو
followers U پیرو
henchman U پیرو
secondary planet U پیرو
slaved U برده
slave U برده
wrapt U برده
slaving U برده
villain U برده
villains U برده
slaves U برده
serfs U برده
serf U برده
bondman U برده
bondservant U برده
bondsman U برده
male salve U برده
true-blue U پیرو متعصب
obedient to the law U پیرو قانون
adherents U تابع پیرو
adherent U تابع پیرو
sidekick U ادم پیرو
vassals U تابع پیرو
vassal U تابع پیرو
sidekicks U ادم پیرو
faddish U پیرو مد زودگذر
leninist U پیرو لنین
disciples U پیرو هواخواه
satellite processor U پردازشگر پیرو
law-abiding U پیرو قانون
disciple U پیرو هواخواه
rightteous U پیرو شریعت
shiite U پیرو شیعه
platonic U پیرو افلاطون
succedent U پیرو متعاقب
platonist U پیرو افلاطون
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
slave computer U کامپیوتر برده
slaver U تاجر برده
master slave U ارباب و برده
escaped slave U برده فراری
slave trade U برده فروشی
slaveholder U برده دار
slave merchant U برده فروش
dealing in slaves U برده فروشی
overwrought U کار برده
slaver U برده فروش
slaveholding U برده داری
slaveholder U صاحب برده
slavery U برده داری
above U نام برده
manumission U ازادی برده
abrogate U از میان برده
enslaving U برده کردن
named U نام برده
abrogates U از میان برده
allottee U سهم برده
enslave U برده کردن
enslaved U برده کردن
enslaves U برده کردن
conspicuious consumption U بکار برده شد
slaveholding U مالکیت برده
mameluke U برده بنده
shiite U پیرو مذهب شیعه
religionist U پیرو متعصب دین
partisans U حامی پیرو متعصب
master slave system U سیستم راهبر پیرو
shia U پیرو مذهب شیعه
wesleyan U پیرو جان وسلی
dialectician U پیرو منطق استدلالی
classical U پیرو سبکهای باستانی
partisan U حامی پیرو متعصب
stoic U پیرو فلسفه رواقیون
stoical U پیرو فلسفه رواقیون
realist U پیرو مکتب realism
realists U پیرو مکتب realism
socratic U پیرو حکمت سقراط
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
conservatives U پیرو سنت قدیم
conservative U پیرو سنت قدیم
partizan U حامی پیرو متعصب
wagnerian U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerite U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
sunnite U پیرو مذهب سنت
pragmatist U پیرو فلسفه عملی
epicures U پیرو عقیده اپیکور
epicure U پیرو عقیده اپیکور
manumission U ازاد کردن برده
master slave system U سیستم ارباب و برده
bond servant U برده بدون مزدواجرت
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
setting free U ازاد کردن برده
named here under U نام برده درزیر
echeloned displacement U تغییرموضع رده برده
emancipation U ازاد کردن برده
above named U نام برده شده
rapt U برده شده مجذوب
proslavery U طرفداری از برده فروشی
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
sensuous U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuously U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
follower U پیرو مذهب شیعه مقلد
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
manichean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
atistotelian U وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
major party U حزب سیاسی پیرو درانتخابات
kantian U وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
governmentalize U پیرو و تابع قانون کردن
malthusian U پیرو عقیده توماس مالتوس
manichaean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
rabbinist U پیرو خاخام هایاعلمای یهود
followers U پیرو مذهب شیعه مقلد
manichee U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
pythagorean U پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
prize poem U شعری که جایزه برده است
echeloned displacement U تغییر مکان رده برده
lastmentioned U اخر از همه نام برده
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynics U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynic U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize U پیرو فلسفه ایده الی شدن
holandric U منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with . U در این نامه دست برده شده
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
pindaric U پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
drum majorette U زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
shavian U پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
My legs fell asleep [are numb] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
truck trailer U ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
love set U بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
latifundium U ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
slave drivers U نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave driver U نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
roman a clef U داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
built up frog U قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
bar winding U میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
2single gas
1preppy
1چوپان
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com